یکی از کاربردهای مهمhelpبرای وقتیه که بگیم ترک کردن کاری یا انجام ندادن کاری خیلی سخته. و کاربردش به این شکله
: sb can’t help sthیاsb can’t help doing sth
مثال:
: A تو باید کمتر شیرینی بخوری. داری چاق میشیا.
A: you must cut down on candy. You’re putting on weight
: Bمیدونم اما “دست خودم نیست”. من شیرینی خورم.
B: I know but I can’t help it. I have a sweet tooth
نکته: have a sweet tooth یعنی به خوردن شیرینی جات علاقه ی زیادی داشتن. واژه یchocoholicیا همونchocaholicهم اسمه و اشاره داره به کسی که خیلی به شکلات علاقه داره.پسوندaholicهم به انتهای اسم ها می چسبه و از اون ها برای توصیف افرادی بکار می برن که در انجام دادن اون کار ها خیلی افراطی ان. مثلاworkaholicیعنی کسی که مدام کار میکنه.پسI can’t help it/doing itیعنی “دست خودم نیست” یا “نمیتونم جلوی خودمو بگیرم” (I can’t help eating Fesenjan!: موقع خوردن فسنجون نمیتونم جلوی خودمو بگیرم)
مثال: I burst out laughing! I couldn’t help myself
“داشتم از خنده میمردم (روده بر شده بودم). نمیتونستم جلوی خودمو بگیرم.
* it can’t be helped هم یعنی “کاریش نمیشه کرد– nothing can be done about it” ، “چاره ای نیست”
مثال:
Hamed: hey ma nigga, what’s gotten into you? Why so blue?
Omid: this morning, an officer ticketed me 100 bucks for speeding then pulled my license and towed the car.
Hamed: too bad! It can’t be helped. Better not to dwell on it any longer. Everything’s going to be just fine.
Omid: but I don’t think so!
Hamed: why not! Look, my uncle’s an influential person. He has a lot of pull with the cops and he can pull a little string for you! So don’t sweat it!
حامد: هی رفیق ، چته؟ چرا انقدر تو همی؟
امید: امروز صب ، یه پلیس منو به خاطر سرعت غیر مجاز صد دلار جریمه کرد بعدشم گواهینامه مو گرفت و ماشینمم رو تا پارکینگ بوکسور کرد.
حامد: چه بد! کاریش نمیشه کرد. بهتره که دیگه ذهنتو باهاش مشغول نکنی. همه چی مرتب میشه.
امید: ولی من اینطور فکر نمیکنم.
حامد: چرا که نه! ببین ، عموی من ادم با نفوذیه. اون کلی نفوذ تو اداره ی پلیس داره. می تونه واست کمی پارتی بازی کنه. پس خیالت تخت!
نکته ها:
1- یه سوال خیلی رایج تو محاوره اس و برای وقتیه که کسی ترسیده یا ناراحته یا در کل داره رفتار غیر عادی از خودش نشون میده و معنیش هم میشه همون “چته؟”
2-: why so blue: blueتو محاوره یعنیdepress، ناراحت. Why so blue هم یعنی چرا انقدر دپی؟
3-: pull sb’s license تو محاوره ی امریکایی یعنیrevoke sb’s license یعنی گواهینامه کسی رو ضبط و اعمالقانون!! کردن
4-: dwell on اصطلاحdwell on یعنی مدام درباره ی اتفاق بدی که در گذشته افتاده ، فکر کردن. البته حرف زدن هم میشه. یعنی هی بگی که چرا فلان شد یا چرا فلان کارو نکردم. یه عبارتی که خیلی با این اصطلاح شنیده میشه اینه: dwell on the pastیعنی غم اتفاق گذشته رو خوردن یا اتفاق بدی (که قبلا افتاده) فکر کسی رو مشغول کردن. don’t dwell on the past یعنی فکرتو به خاطر اتفاق بدی که افتاده ، مشغول نکن.
5-: pull تو محاوره یعنیinfluence یعنی “نفوذ ، تسلط داشتن (بر شخصی)